تحویل گرفتن خانه
دیشب قرار بود خونه رو تحویل بگیریم. بعد از ناهار بابایی خانوادگی خوابیدیم.مدتها بود عصر نخوا ساعت 5 بیدار شدم و یه چایی گذاشتم. بابایی 6 تا 9 شب کلاس داشت. بعد از اینکه بابایی رفت با خاله صدی و یاسین و علی جون اومدیم بالا. مامان اینا رفتن به خان دایی سر بزنن. ما هم مشغول درست کردن شام و ناهار فردای علی. ساعت 8 بود که بیکار شدم و خواستیم یکمی خیاطی کنیم که عمو و زن عمو اومدن و بعدش هم زن دایی و یعد هم عمو ریزه. خلاصه بابایی 9.5 بود اومد و عمو اینا می گفتن کما می ریم شما شام بخورین نیم ساعت دیگه بیایین خونه دایی خلاصه بابا اینا هم تازه اومده بودن. هنوز نرفته بودن که دکتر و دختر عمو اومدن پایین!!! بقیه رفتن. ما هم دیگه داشتیم ضعف می کردیم هم...
نویسنده :
مامان تربچه
11:41